بی تو محاله, نفس کشیدن...( کوروش در آخرین روزهای سال 90
بالاخره خونه تکونی
سلام منم بالاخره یکم خونه رو تکوندم و همین الان یه سفره هفت سین نصفه نیمه هم انداختم... از بعد از ظهر با کوروش رفتیم خونه ی مامان ملی و شب بابا اومد یه ساعتی بودیم باز و برگشتیم از همون موقع یعنی ساعت 11:30pm تا همین الان یعنی ساعت 2am دارم کار می کنم و از نتیجه هم تقریبا راضی هستم. کارایی که مونده: گردگیری بوفه, یخچال, اتاق خواب, حموم و دستشویی, فرشم فردا میارن. کارای انجام شده: شسته شدن همه ی زمینا, گردگیری و مرتب کردن اتاق گل پسری, گرد گیری هال, شستن ملحفه ها و چند دست لباس, بقیه جاها هم تقریبا تمیزه, فقط می خواد مرتب شه! کوروش جان هم تمام این مدت بیدار روی مبل با خودش بازی می کرد گل پسرم. ...
نویسنده :
مامانی
13:10
بدون عنوان
25.12.90 کوروش و محیا ( همه ی وجودم مال تو )
عکسای امروز ( بعد از مهمونی ولیمه ی نوه ی عمه منیر جونم ) به دنیا خوش اومدی طه جون
آخه مادرررررررر فکر قند خون منم باش! می خورمتااا
کوروش شب در میون با باباش میره حموم, اسنادشم موجوده ...
نویسنده :
مامانی
1:57
بگیر بخواب بچه!! اینم ساعت 4 صبح ما
23.12.90, اتاق کوروش...
ببعی!!! گل منو نخوری! اینم کوروش در حال غر غر کردن ( همش که نمی خندن )! ...
نویسنده :
مامانی
17:23
آق پسرمه
کوروش ملوس می شود... کوروش خشمگین می شود... کوروش راضی چی دیدی مامی این شکلی شدی؟ D: ...
نویسنده :
مامانی
21:11